اولین دد بدون ماشین
سلام دیروز مامانی میخواست بره مغازه لوازم خانگی سرخیابون که جاروبرقی ببینه آخه جاروبرقی مون تقریبا دیگه خراب شده که یهو من وبابائی هم تصمیم گرفتیم باهاش بریم اونم پیاده من لباس پوشیدم ورفتیم غافل از اینکه بیرون یه باد به شدت سرد میاد ولی من تمام طول راه شگفت زده بودم وهمه جا رو با تعجب نگاه می کردم مسیر کوتاهی رفتیم وموقع برگشت هم نون خریدیم ومن از دد خوشم اومد زیادددددددد آخه هیچوقت پیش نیومده بود این جوری برم بیرون هم به خاطر سرمای هوا وهم به خاطر اینکه خیلی کوچولو بودم هنوز خوب! واینم عکسها واما این روز هایم کماکان با تلاش وتکاپو انگشتهام رو با تمام قوا می خورم عاشق رنگ طلائی وهر چیز طلائیم صبح حا که بیدار میشم حسابی س...
نویسنده :
آیداکوچولو
19:59